عروسک مامان
خوشگل مامان
این لباسا کادو مامانم بود به امیرعلی و به اندازه ای بهش میومد که نگو و ایشون هم همسر بنده و بابای امیرعلی جون ...
نویسنده :
مامان هانیه
2:12
حموم کردن امیرعلی
وقتی امیرعلی رو گذاشتم تو اب اولش کمی ترسید و اصلا تکون نخورد بعد که کم کم یخش اب شد دلش نمی خواست از اب بیاد بیرون ...
نویسنده :
مامان هانیه
2:06
بدون عنوان
اولین تابستونی بود که پسر گلم داشت تجربه میکرد.روز جمعه بود و هوا خیلی خیلی گرم شده بود و ما تصمیم گرفته بودیم بریم کندوان که متاسفانه قسمت نشد اخه خیلی شلوغ بود بخاطر امیرعلی که اذیت نشه از رفتن به کندوان منصرف شدیم ...
نویسنده :
مامان هانیه
1:59
امیرعلی خواب آلودمن
امیرعلی کوچولو
فرشته کوچولوی من اینجا 3روزه بدنیا اومده ...
نویسنده :
مامان هانیه
14:24