بینی زخمی امیرعلی
یه روز بعداز ظهر داشتم سبزی پاک میکردم و امیرعلی رو رو تخت خودمون خوابونده بودم که یهو صدای خیلی محکمی مثل بمب اومد خیلی ترسیده بودم بعد بلافاصله صدای گریه امیرعلی اومد رفتم اتاق دیدم که بچم قل خورده و از تخت افتاده زمین و داره گریه میکنه وقتی بلندش کردم دیدم بینیش زخمی شده.اینجا داریم اماده میشم بریم خونه دخترخالم مینا که ازش عکس گرفتم ...
نویسنده :
مامان هانیه
0:15
تابستان 93 پارک شمیم
بدون عنوان
اولین محرم امیرعلی
بدون عنوان
بدون عنوان
این لباس ماله 24سال پیشه که من وقتی بچه بودم میپوشیدم الانم پسر خوشگلم پوشیده ...
نویسنده :
مامان هانیه
15:33